<شعر> دفتر شعر من ....
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دفتر شعر من ....

دفتر شعر من ....

زهره صفی آریان
دفتر شعر من ....

گل یاس ، انتخاب همیشه من 

گل یاس،خاطرات زیبای کودکی من 

گل یاس فضا را عطر اگین کند

ردیف به ردیف هر عابر نظاره گر 

گل یاس، زیبای شهر و دیارم 

بی غرور و با تواضع به زیبائی و لطافت 

تکثیرش، به تمام شهر و دیارم

گل یاس، آرامش روح و روانم 

زرد و سفید آمیخته به برگهای پر سبز

عطر افشانی میکند تمام فضایم 

به هر عطری رسم، عطر گل یاس

انتخاب اول و آخر من ، عطر گل یاس




تاریخ : پنج شنبه 02/3/18 | 3:55 عصر | نویسنده : زهره صفی آریان

لحظه را دریاب،زندگی در لحظه زیباست

گر گذشته، دریابی به صد افسوس و گذراست

گر آینده در یابی ، چه بسا باشی نااگاه

پس زندگی زیبا بود لحظه در لحظه ها

لحظه ای در بر گلی نشین، ببین ز بهر شکوفا 

لحظه ای کنار جوئی بنشین و ببین گذر آب 

لحظه ای به آهنگ طبیعت گوش سپار 

ببین و درس بگیر از تمام لحظات 

لحظه های زندگی همچون آموزگار 

رهنمودی برای به تکامل رسیدن ما 

لحظه را دریاب، زندگی در لحظه زیباست

گر در گذشته ، به آتی زندگی به صد افسوس و گذراست 




تاریخ : پنج شنبه 02/3/18 | 3:27 عصر | نویسنده : زهره صفی آریان

 

مدیریت چه باشد، نظاره کن، به جهان 

مدیریت بود، امور سختی در پی آن 

مگر تواند هر کسی امورش به مدبران

همچنان باشد مرتب، کار ساز جهان 

مدیر جهان را ببین، چه شگفت انگیزان

به ترتیب نهاد زیبا کرات سیارات، زمین و ماه

حال بنگریم به مدیریت مجموعه ها

هر مجموعه ای که داشت مدیر کاردان

آن مجموعه بود در ترتیب و نظیف و ادبا

چون مدیرش سرا پا بود نظم و باانضباط

انتقال دهد، فیض و ادب را به اشخاص

هر مجموعه ای که باشد به امر این مدیران 

 قدر دانیم وجود با ارزش مدیران




تاریخ : یکشنبه 02/3/14 | 5:51 عصر | نویسنده : زهره صفی آریان

دریای بی کران و همه زیبائیها

در اندیشه چه بودی کنار دریا

روانه بودی به هر سوی دریا

حرفها بود و درد دلها با دریا

به تنهایی قدم زدی کنار دریا 

نظاره میکردی، غروب آفتاب 

گاهی شاکی بودی ز نبود یار 

گاهی به چهره بود، دلتنگیها

باش عمیق، همچون دریا دلان 

کاستی های دنیا را به هیچ سپار

باش مصمم، همچون خنده کنان

دل ز گذشته بر کن، آینده را دریاب

آینده ای به روشنی نور و تشعشعات

قدمها سوی سعادت، با توکل به خدا




تاریخ : شنبه 02/3/13 | 3:27 عصر | نویسنده : زهره صفی آریان

اسیران خاک 

آیا دانی چگونه اسیران خاک را کنی یاد 

با خیراتی و نمازی،حواله شود به روح پاک

برخی گویند: زندگی همین دنیاست 

نه سرایی وجاودانگی، نه بهشتی و جهنمی

برخی گویند: بعد ازین دنیا شروع دیگریست 

خداوند، نشانه هایش به ارسال هر فردی

ز زمینی ، تا که رسد به عرش الهی

ره سعادت باز ، انتخاب آزاد، کو بیداری

آنکه دریافت ، رسیده به حقیقتی 

منکرش ماند ، بناچار در توهمی 

***

خوشا آنکه دریافت نشانه ها با دل و جان

حاشا، آنکه معنا کرد نشانه ها به توهمات

ندانم،چگونه خداوند باز گو کند، وجودش 

همه نشانه ها هست در تار و پود خالقش

بگذار باز گو کنم کمی ز نشانه هایش

***

ای انسان آیا توانی خلق کنی بند انگشتی 

بنگر چون باز دم، اکسیژن گیری هر نفسی

گر او خواهد، نیست کند وجودی 

گر او خواهد، هست کند موجودی

این نباشد ، زاینده ز هر افکاری

 بلکه افکار پیوند زده به حقیقتی

فکر انسان فرار بود ز هستی خویش 

هر جا پا نهد خواهد که باشد بالا نشین

نظاره کند جهان را ز بالا به پایین 

هماندم پی برد به وجود خدای خویش

گر با دو جشمان دیدی مناظر زیبائی

جل الخالق ز یاد نرود، ذکر بی نظیری

هر دم یاد خدا باش ، به یاد خدا باش هر دمی

نی واگذارد به حال خود لحظه ای 

که یاد اوست، تیمار کننده درمانده ای

همانا با ارادت به درگاه الهی 

توسل جوییم به ائمه اطهاری

ما را رهنمود سازند به درگه الهی 




تاریخ : پنج شنبه 02/3/11 | 3:55 عصر | نویسنده : زهره صفی آریان

فضای باز بهاری، صدای باران، چه جانانه بر دل نشیند

رعد و برق آسمانی، باز صدای شرشر باران از ناودان 

غرش ملایم ابرها نوید بخش فرو ریز نعمت خدا 

 رقص پرده توری اتاق ، نوازش گر نسیم بهار

گویایی ز وجود قدرت خدایی، چه جانانه بر دل نشیند 

این صدا، صدای بارش باران، چه آرام بخش وپر صدا

لایه به لایه،  تراکم  ابرها بر پهنای آسمان 

گاهی غرشی خفیف ز  لابلای ابرهای عظیم آسمان 

باز بارش با تمام قدرت باریدن، زمین و زمان را کند پاک 

ز درخشش خورشید و نم نم باران 

جشن آسمانیست بعد اتمام باران 

قوس و قزح میکند چه زیبا کمان

دشت و صحرا با طراوت ریزش باران 

سر سبز و زیبا ، با صفا شود دلها

شاکریم به درگاه الهی ازین همه نعمات

ارزانی بخشید، دنیا را  به تک تک  انسان 

به گویایی و به قلمی و به نگاری چه جانانه بر دل نشیند 




تاریخ : سه شنبه 02/3/9 | 3:41 عصر | نویسنده : زهره صفی آریان

زشت و زیبا، آدم بودن، مهم

آنکه به ظاهر زشت، طینت پاک ، مهم

آنکه به ظاهر زیبا، خصلت مخلص، مهم

هماندم، درک کردی درمانده ای ، مهم 

هماندم، یاری رساندی در راه مانده ای، مهم

گر گره گشائی ، سختیها به آسانی، مهم

هموار سازی ، راه ناهموار مهم 

در اوج فراز و فرود،  خود را شناختن،  مهم 

در گذر زندگی

گر کشیدی دست نوازش برسر یتیمی مهم

لایق داند خدا، رساند به اوج آدمیت مهم

آدمیت همانا، سطر به سطر گفته شد، مهم 

در یاب، کجای راهی، مبتدی یا به تکاملی، مهم

زشت و زیبا، آدم بودن، مهم




تاریخ : یکشنبه 02/2/31 | 1:52 عصر | نویسنده : زهره صفی آریان

هر چه را که نباید گفت به بیان 

هر چه را که نباید کرد ، کتاب

گاهی گذر کن به دیده ها 

مگو، مشنو، حک کن به اذهان 

گاهی خواست اوست به ارتقا

گذری به دیده، رسیدن به عرش اعلا 

گاهی به جمع جماعتی ، بهر ارتقا 

آتی خوب حلقه ای به دورت، چو انوار

گاهی رساند، وجودت، ز زمین به عرشیان

گاهی سقوطی ، ز عرش به زمینیان

گاهی این و آن هست، برای امتحان 

گاهی امتحان الهی سخت و گاهی آسان

گاهی بازیچه ایم گذری، در این دوار

داند خصلت انسان، به لحظات بی قرار

آدمی دعوت شود، به صبر در لحظات

گاهی دیدگان بسته شود به بدیها 

گاهی رنجشی نا خواسته ز دوستی ها

گاهی پشت سر گذارد بدی به خوبی ها

زندگی همین، گذر دنیا با بدی و خوبیها

گاهی فکر بشر به افول، دسیسه شیطان 

گر خدا خواهد به طلوع،همین تکامل انسان

خداوند به آزادی افکار و بیان 

به تکامل رساند، وجود انسان

جنان و الیم نباشد هرگز به اجبار 

چو لایق، داند به ذات بشر، الیم یا جنان

انتخاب توست، لجنزار یا رسیدن به عرشیان




تاریخ : جمعه 02/2/29 | 8:2 صبح | نویسنده : زهره صفی آریان

گاهی دیدار در نگاهست 

گاهی دیدار در کلامست 

گاهی دیدار در پیامست 

گاهی دیدار در افکارست 

گاهی دیدار در متن ست

گاهی دیدار درشعر ست 

مهم ، باشیم بفکر هم 

هر کجای دنیا به یاد هم 

باشیم  ،  دنیای  هم 

دنیا ، نی دنیای قدیمی / دنیا،دنیای مدرنی 

به جستجو، در کلام هم 

به جستجو، در اشعار هم 

فاصله ها با خاطرات هم 

یاد گذشته ها، به یاد هم 

دنیا خوب یا که بد 

جدایی افکنده به صداقت هم

دنیا چون ماری خوش رنگ 

می فریبد به حال هم  

دگر کو آنکه باشد خالصانه باهم 

گذشتی باشد گاهی ز گفتمان هم

هرگز نشویم خسته در کنار هم

پی ببریم به وجود اصالت هم  

بظاهر بینی غروری گرفته ز حال هم 

ندانیم چه دغدغه باشد ز افکار هم

نی قضاوت، به تکبر نشسته کنار هم 

چه بسا باشد در تواضع، به حال هم   

ز مجلس نسازند حرف و حدیث برای هم 

بهانه جوئیها، برای فاصله ها، از هم

دنیا گذرست، باشیم خاطراتی خوش برای هم




تاریخ : چهارشنبه 02/2/27 | 7:15 صبح | نویسنده : زهره صفی آریان

صحبت از لیاقت و لایق بودن 

بیست سال پیاده روی ، باید

تا توانی رانندگی کنی بی نقص

نیاز تجاربی ، به  آرزوها  رسیدن  

تجاربی ، که نیاز به یک عمر گذر 

قدر نداند ، آنکه زود به آرزو رسد 

به وجود ارزشی، ادراکش کم بود    

آنکه سختی کشید و به دست آورد

گوارای وجود ، همت بازو و دست 

آنکه، در خواست کند بی زحمت 

زندگیش پر دغدغه و بی برکت

خداوند گوید : ای بنی بشر  

از تو حرکت ، از من برکت 




تاریخ : شنبه 02/2/23 | 8:45 عصر | نویسنده : زهره صفی آریان
<< مطالب جدیدتر مطالب قدیمی‌تر >>


.: Weblog Themes By Slide Skin:.