<شعر> دفتر شعر من ....
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دفتر شعر من ....

دفتر شعر من ....

زهره صفی آریان
دفتر شعر من ....

خدا را سپاس به دیده  ،  جماعتی به میدان

مردمان شهر به تفرج ، خوشحال و عیان 

خداوند دور گرداند ازین جماعت بلایا

جماعت شهر بمانند خانواده به میدان

خدایا  ،  شاد کن دلها را به گذرگه ها 

خرید ها باشد برای همه ز دل شاد

فضای شهر به شلوغی زیباست 

دلها خوش  ،  به رفت و آمدها

سایه خداوند بر سرشان،  

برکت خداوند در برشان 

 




تاریخ : پنج شنبه 02/4/1 | 9:49 عصر | نویسنده : زهره صفی آریان

افکار و زبان که به دروغی باز شود 

همانا صاحب فکر و زبان گمراه شود

دروغ، همانا دشمن خدا پندارند

صداقت، همانا یاران صالح دانند

دروغ کثر شا"ن انسان بشمار آید 

به صداقت، عزت انسان ، بیشتر

گر، دانی دردها در دروغ نهفته اند 

به دروغ، جسم و روح و روان در گیرند

چه بد آدمی به درغگویی عادت کند

صداقت، به نشان از شجاعت

دروغگو، به نشان از حماقت

در صداقت ، به سود رسد 

دروغگوئی ، دچار زیان گردد 

گر خواهی سخن گویی به صداقت

ز هفت خان افکار گذر کن، گو صدق سخن

گر خواهی به دروغ، گویی سخن؟! 

نظر به خدا کن، همانا بیداری وجدانت

دروغ، ز لایه های مفسد مغز برخیزد 

 ز افکار سالم شکوفا شود ، صداقت

چه بسا سکوت، به از دروغ گفتن 

همانا در سکوت اشاره به وجدانست 

در دروغ، مکرها به حیله نهفته هست

به صداقت، وجدانی پاک سرشارست




تاریخ : پنج شنبه 02/4/1 | 9:56 صبح | نویسنده : زهره صفی آریان

ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند 

تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری

گر به بازوی خویش، یافتی روزی ز خدای خویش

گر به اقدام خویش، همت گماردی ز کسب حلالی

گر نیتت بفکر بودن بر سر سفره خویش

گر زندگیت سامان گیرد ز احوال خویش

همانا بود، لقمه حلالی، بهر خانواده خویش

به فهم تفکیک حرام و حلال مال خویش

آنچه به نارضایتی گذرد، مال حرامی

آنچه به صاحبانش رسد کمال رضایتی

به پاکی و حلالی گذرد لحظه زندگانی 

رسد خانواده، صحه و عاقبت به خیری 

گر ، نی چشم به مال دگری 

دگری، که مالش بود ز بازوی خویش 

همانا خداوند هست جای حقی

معامله ای شد که به حق بری

ز سر رضایت اخلاقی، نی رود به یغمائی

انکه بود دائم چشم به مال دگری 

دائما ز حسرت دگریست،  

گذراند روزگار را به غفلتی

ز کاروان جا ماند، نی به موفقیتی

غافل شود ز امور خیر دنیوی و اخروی

روح شاعر اصیل ایرانی شاد، جناب سعدی : 

ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند 

تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری




تاریخ : یکشنبه 02/3/28 | 7:29 صبح | نویسنده : زهره صفی آریان

احساسی هست به ظرافت گلبرگ گل

در برت نشسته تمام وجودش در کل

فهمش زیاد ، با اشاره ای شکند زود

گر به پیله ای  ، کناره کشد، ز تو

اخم تو ، شکند احساس ظریف گل

حسی پژمرده شود ، ز خلقیات تو

دگر اعتمادی ندارد به بودن، در بر تو

تکیه گاهی شود سست، برای او ز تو 

هان در یاب، زمانه گذرد، خیلی زود

تفهیم حالی که دیده ، دیر شود زود 




تاریخ : شنبه 02/3/27 | 3:25 عصر | نویسنده : زهره صفی آریان

حضور برخی چون دژ محکم در زندگیمان

افسوس متوجه نیستیم تا حضورشان

سختیهای روزگار رو آورند با رفتنشان

 انگار میرود ز دست نیمی از زندگی، با رفتنشان

 چه خوب بود هستی و بودنشان

تا هستند در برما ندانیم قدر وجودشان 

بدانیم انسانها وجودشان برزمین و روزی با خدایشان

هرگز نباشیم شاکی ز وجود انسانها

همین، شاکی بود ، کفر در زندگیمان 

لحظات زندگی مملو باشد دعای خیر برهمگان

دعایی از صمیم قلب برای سلامتیشان

 

حضور برخی چون دژ محکم در زندگیمان

افسوس متوجه نیستیم تا حضورشان

 




تاریخ : پنج شنبه 02/3/25 | 12:50 صبح | نویسنده : زهره صفی آریان

هماندم که در درد خود غلطانم

هماندم که بی تاب و بی قرارم

بی قرار تر ز من پزشکم، که انتظارم را کشد

خدا، هر کسی را فرا خواند بهر هدف مقدس

پزشکی که *بسم الله، شروع طبابت

*الحمدالله، اتمام موفقیت طبابت 

زنده باد پزشکی، که ناجی انسان، به سلامت

پزشکی که چیره دست و حاذق، در امورش 

فقط با یک نگاه درد را به درمان رساند

تفهیم شود روح و روان به وجود بیمارش

 تقدیم کند، زندگی مجدد به درمانش

زنده باد پزشکم، که وجدانش احساس مسئولیت

زنده باد پزشکم، مقابل دردم چه بی قرارست  

خدایا، خداوندا پزشکان مسئولیت پذیر را ده سلامت

که خود خوش باشند و حفظ فرما با خانواده اش

 

(تقدیم به پزشکان متخصص و مسئولیت پذیر جهان)




تاریخ : چهارشنبه 02/3/24 | 12:3 صبح | نویسنده : زهره صفی آریان

هـــــان؛ ور بیماری ، باش مرحمی

نپــاش نمک بر زخمی، به گفتاری

تو خود به گفتار نادانـــــی 

ندانی چه گویی اما رنجانی! 

به دوره ی نقاهت بیـــــماری 

رنجیده خاطــــر شود ز بیماری

بیمار به فکر خویش تا سلامتی

تیمارش کن تا رسد به حال سلامتی

هرکه نباید بربالین بیمار به حضوری

وخیمتر شود حال و هوای بیــــماری

آنکه احساس آرامش دهد حال بیماری

بیمار را دعــــوی کند به امید زندگانـی

حضورش پر از نوید به شخص بیماری

بیمار را امید دوباره سازد به زندگانـی

هـــــان ؛ همیشه باش مرحمی




تاریخ : دوشنبه 02/3/22 | 6:21 عصر | نویسنده : زهره صفی آریان

این بماند ز من بر تو یادگار

 زنده باد مردان خوب روزگار

ورودی به جاده ، بهر تفرجی 

سیر و سفر گذری ز هر اتومبیلی

گذر ز جادها زداید روح خبیثی

به ارامش رساند روح و روانی 

گهی اتومبیل ، وانت بار یا کامیونی

هر آنچه بارشان باشد، به باری 

کنارش باشد ، اشعار و پندی

به خط خوش، بر شیشه یا گلگیری 

همین بس، دانیم جاده هم هست کلاسی

حک شود در ذهن، سخنان ناب بیابانی

به چندی روزی پشت سر کامیونی 

چه زیبا ، به خط خوش نستعلیقی

بخواندم شعر زیبای ژرف اندیش

این بماند ز من بر تو یادگار 

زنده باد مردان خوب روزگار

 




تاریخ : یکشنبه 02/3/21 | 3:20 عصر | نویسنده : زهره صفی آریان

جوانه بزن ، شکفتن از آن توست

رشد کن، روئیدن از برای توست 

سیر و سیاحتی به جهان ، این حق توست

خواه نعمات را رخ کشد، چون برای توست 

گهی به جهانی در سفرست، لکن نرسد 

گهی کنج منزل گزیند، جهانی در نظرش

افکار من و توست تا بی انتها خط دهد

دریا دلی، جهان را به یک نگاه بیند

آوای زیبای طبیعت، ز بهر جهانی شنود 

شکفتن را بیاموز، شکفتن حق توست 

اوج گیر، جهان را نظاره کن،آزادی برای توست

در آزادی خویش ، ظلم نکن بهر کسی

ظلم چه بود؟!

 حتی، لگد مال کردن موری در کودکی

جوانه بزن ، شکفتن از آن توست

رشد کن، روئیدن از برای توست 




تاریخ : جمعه 02/3/19 | 5:42 عصر | نویسنده : زهره صفی آریان

هر کسی بود مسئول اعمال خویش

آنکه پس زد ارشاد را، در ماند به بن بستی 

آنکه شد منکر دستورات الهی

پس از چندی، بیند آثار درماندگی

دستوری به ما، ز درگه الهی 

ز هر نامحرمی کن نگاه، درویش

گر دیدگانی به ناپاکی، بود وسوسه شیطانی

دستوری به ما ، ز درگه الهی 

بسنده کن به حجب و حیا، ز عریانی

 مسخ شود وجودت، چون بی بند و باری 

دستوری به ما، ز درگه الهی

بی اذن  ، هرگز مرو به منزلگهی

به اذن میزبان باشد وجودت ارزشی

دستوری به ما، ز درگه الهی

غیبت نکن ، غایب ندارد دفاعی

غیبت همچون، گوشت مرده خواری

دستوری به ما، ز درگه الهی 

باش حافظ امانت ، چون ارزش جانی

بناحق کردن، بود آتش جان به روز محشری 

هر کسی بود مسئول اعمال خویش

اجرا گذارد دستورات الهی به زندگی

بود سر فراز و سربلند به دنیا و روز واپسین




تاریخ : جمعه 02/3/19 | 1:29 عصر | نویسنده : زهره صفی آریان
<< مطالب جدیدتر مطالب قدیمی‌تر >>


.: Weblog Themes By Slide Skin:.