<شعر> دفتر شعر من ....
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دفتر شعر من ....

دفتر شعر من ....

زهره صفی آریان
دفتر شعر من ....

دل ، دریا کن و دیده باز به جهان

دل دریایی ، بود همیشه شادان

 دریاخصلتی بود دست و دل باز

نه زیر صفر به رفتار ، نه در اوج به شتابان

حکم باشد پایه و اساس به اعتدال

 به وجود غنی ، خشک نگردد دریا

نی تا حد مشام ، وسیع بیند دنیا

همچون به طبیعت ، درختی پر بار 

هر چه پر بارتر ،خمیده بود شاخه ها

گر غرور ، بجاست گاه به گاه 

تواضع دلنشین هست همه حال 

دل ، دریا کن و دیده باز به جهان

دل دریایی ، بود همیشه شادان




تاریخ : جمعه 02/4/23 | 7:52 عصر | نویسنده : زهره صفی آریان

گذری شد ، ز پارک بهر تفرجی 

به دیده ، جلا دهد ، زیبایی درختی 

به طبیعت هر درخت ، ز نژادی 

عمق زمین ریشه دوانده بهر صفایی

کوپه کرده پر شاخه و برگ به زیبایی

تشعشعات نور خورشید به زیبایی برگی

ردیف شده چیدمان ، عجب نظمی

جل الخالق ، به همه این زیبایی 

سایه افکنده ، ز آسمان به زمین

 در رفع خستگی ، بهر رهگذری

به سبزی و صفای هر درخت زیبایی

نشانه و شمه ای از بهشت خدایی

ای رهگذر ، به طبیعت خدا کن سلامی

نخراش ، تنه زیبای درخت به یادگاری

به ریشه اش روانه کن آب زلال بهشتی

با صفا شود طبیعتش ز بهر برکت آسمانی 

گر زیبا‌ ، سایه افکنده بهر رفع خستگی 

هماندم سوی آسمان ، به شکرانه خدایی




تاریخ : پنج شنبه 02/4/22 | 6:3 عصر | نویسنده : زهره صفی آریان

گر خسته ای ، ز چرخ روزگار 

گذشته را یاد کن به قدیم الایام

چه بودی ، به زندگی در آن ایام 

چه شدی ، به زندگی این روزگار

چه بودی ،مقصد چه بود ، همانا 

چه هستی،کجا رسیدی این روزگار

مقصود چه بود ، ز خلق انسان 

بهر چه بود ، آفرینش به دنیا

بهرچیست !؟ این همه فراز و فرود دنیا

بهر چیست!؟ گهی خندان و گهی گریان

بهر چیست!؟ گهی جدایی های دوستان

بهر چیست!؟ پشت هر لبخندی ، گریان 

بهر چیست!؟ پشت هر گریه ای ، خندان

گهی انسان، خصلتی طماع و پر اشتها

گهی انسان ، خصلتی بیزار از روزگار 

گر خسته ایم ز چرخ روزگار 

دل کندن، ز دنیا و رسیدن به خدا

بخواهیم ز خالق، سهل کند دشواریها

گذر شود لحظات زندگی، به رفاه

دنیا قدمتی ، چندین هزار سال

شاهد ،  به خاطرات تک تک انسان

رسیدن به آرزوها، چون سرابی زیبا 

در نبودش لحظه ها ، چه بی قرار

چون رسیدی ، به دیده عادی دنیا

 چه بود مقصد !؟ ، ز آفرینش انسان




تاریخ : چهارشنبه 02/4/21 | 11:18 صبح | نویسنده : زهره صفی آریان

آدمها براے هم مثل یک کتابند

وفتے به آخرش مےرسند…

میرن سُراغ یہ کتاب دیگہ

یادمون باشه…

همدیگرو زود ورق نزنیم*

تا حدی با هم باشیم 

سر نریم ، جوش نزنیم 

همیشه برای هم گفتار تازه ای باشیم 

به یکباره اتمام حجت نکنیم 

اندیشه ای مثبت ، نیتی خالص 

دعای عاقبت بخیری ، توشه ای پر برکت 

همراه با قلبی بی آلایش

گفتاری صدیق، کرداری صادقانه 

محبتهای پی در پی و بی توقع

همدیگر را هرگز دور نزنیم

اعتماد و ایمان را همراه صداقت، با هم تقسیم کنیم

یادمون باشه…

همدیگرو زود ورق نزنیم*

 




تاریخ : جمعه 02/4/16 | 11:48 عصر | نویسنده : زهره صفی آریان

راه رفته باز گشتی دارد 

اشتباهی به زندگی، جبرانی دارد 

گاه به انتخاب، هوشیاری بسته هست

چشمها نمی بینند ، گوشها نمی شنوند

گاهی رسیدن به اشتباه، خود تکاملست

اشتباه را کنار زدن ، خود غنیمت است

حفظ جان، حفظ آزادی، حفظ آبرو، ارزش است

آنکه دریافت ، برگه برد  زندگی از آنست

به هوشیاری، قبل از آنکه دیر شود

هر که سوی و مرام و دین خویش، ره سپارد

هر جنبنده ای به دنیا حق زندگی دارد

رهنمایی صحیح، به زندگی تجدید قوا کند

گاهی، گواراست تحمل، به آینده ای روشن

بدانیم زندگی فراز و فرود، بسیار دارد 

گاهی، زندگی طوفانی و گاهی آرامست 

گاهی امتحان زیبای زندگی در صبرست

این همان به تکامل رسیدن  بشرست




تاریخ : چهارشنبه 02/4/14 | 7:36 صبح | نویسنده : زهره صفی آریان

کتاب دوست پر حرف، در سکوت اما 

پیش روی هست ، خط به خط رهنما

مطلبی خاص و عام دگر ، منتخب ما

چه خوانیم و دریابیم ، انتخابی ز ما

به روزمرگی ، خوانیم یک ورق حتی

منظم شود ، به ذهن ما افکار

گر اشعار ، مذهبی و کل ادیان

گر به زبان و فرهنگ مختلف جهان 

هر چه خوانیم، به روزست، کتاب

لحظه ها مملو ، ز بینش دانش جهان

گر افلاطون،ارسطو، سقراط و زنوفانس

گرحکیمی، آشتیانی،ایلخانی و ابن سینا

به کل فیلسوفانی شدند در جهان 

گذر شد زی ، مطالعه وفوردر لحظه ها

گر ، دین یهود نازل گشته به موسی

کتاب تورات بود، ز قبل چهار هزار سال

گر ، دین مسیح نازل گشته به عیسی

کتاب متی بود، ز قبل هزار و نه صد سال

گر به رسالت رسید ، محمد رسول الله

نازل شد، بر فروغش، کتاب مقدس قرآن

کتاب دوست پر حرف، در سکوت اما 

پیش روی هست ، خط به خط رهنما

گر به زبان و فرهنگ مختلف جهان 

هر چه خوانیم، به روزست ، کتاب




تاریخ : سه شنبه 02/4/13 | 9:10 صبح | نویسنده : زهره صفی آریان

در تاسفم، چه بلاها برسر آید ز جوگیری

چهرهای نفاق ، شناخته شود ز جو گیری

پیش دگران سفره دل گشوده ز ساده لوحی

به سختی گذرد، عجب حماقتی در زندگی

تا ورش  بیند، چشم پوشد ز حجب و حیائی

هر چه داند، گر هم نداند ، میراند بر زبانی

غافل اینکه نشناسد موقعیت زندگی 

از که گوید، که خورده به خانه اش، لقمه نانی

نمک گیر شده اما، امان ز خصلت شیطانی

گر خواهد، رهنمایی باشد به درستی 

بهتر که پیشه کرد لحظات را به صبوری

مثال نم نم باران و مناظر زیبا به طراوتی

مثال طلوع خورشید در دم سحری

آرام و  صبور ، به روشنگرای  جهانی 

رسیدن مقصد ، نیاز به صبر پیشه ای

حاشا، خصلت بشر در بی صبری و عجولی

در پس جو گیری بی فکر دائم زند تلنگری




تاریخ : دوشنبه 02/4/12 | 12:38 صبح | نویسنده : زهره صفی آریان

دگر حرفی برای گفتن نیست 

دگر تفکر به حوالی، بهر چیست 

هر چه دهی ندارند سیرائی

باز تشنه، گر جرعه جرعه نوشانی 

بس که دل و دید ه ها پر توقعی

ز خود هیچ ، چشم به مال دگری

چشم باز کن دیده به جهانی

به دیده بین آنکه رسد به جائی

ز آسایش خود زند بهر انجام کاری

شروع زندگی بهر هر طلوع سحری 

به دست آورد نان، با عرق جبین

« حلالش باد » 

ز زحمت به رحمت و برکت این زندگی 

حال بگو ، چه کرده ای به وفاداری

جز این که پشت سر حرف و حدیثی

این نباشد، فقط انتظار بی جائی 

به یغما بری ز سر نارضایتی  

گذشت چه باشد گر نباشد گذشتی! 

همین رفتار و کردارها گر زهم جدائی

خداوند شاهد و ناظر به حقی 

آگه باش نه به جفا، حتی در رفتار و کلامی

نشود هرگز به جبران پذیر  ،  گر برنجد دلی

 




تاریخ : یکشنبه 02/4/11 | 7:39 صبح | نویسنده : زهره صفی آریان

در زندگی، گهی به اطراف و حواسی

در دنیای گذرا، هر فردی مشغول کاری 

خداوند ساخته هر که را بهر کاری 

انکه تن داده به بیکاری، ز بی عاری 

آنکه مشغول کاری ، ز سر شوقی 

انکه بی کاره ، زندگی نامفهومی

آنکه در کاره ، هر روز پیشرفتی

خصلت آدمی پر کار و اجتماعی

ز بیکاری رسد،گمرهی و فرسودگی

گهی در منزل، حتی در کارگاهی

گر بینی همرهت مشغول به کاری 

مشوق باش، بدان بهتر ز بیکاری

نی، دائم ور دل نشیند معشوقی

نیازش باشد به رهائی و آزادی

هشدار! گهی دوستی در اجتماعی

دوستانی نزدیکتر ز آشنائی

نیازش این بود ز خصلت انسانی 

نشو بالا و پائین همچو اسپندی

رو آتش گذارند آخر رسد به دودی

باش یار و حامی دریاب به تفهیمی

همره و مونس ، چو مجنون و لیلی




تاریخ : پنج شنبه 02/4/8 | 1:49 عصر | نویسنده : زهره صفی آریان

پشت سر را مینگرم جهانی

بیش نبود دنیا بازیچه ای

گذر شد گهی پر ز توقعی

گذر شد گهی همچون سرابی

همچون رویا گذری در زندگی

آنکه رفت، حک شد به یادی

چون خاطراتی، به یاد ماندنی

آنکه می ماند، ز من یادگاری 

لحظه ها، به یادش خاطراتی

به تفهیم گذر شد زندگی 

نی ارزشی به حسدی 

 نی ارزشی به رنجی 

نی ارزشی به کینه ای

نی ارزشی به توقع نابجائی

دنیا همین حال ولحظه به زندگی 

به فراموشی رود گذشته ای 

حاشا ، گر بی قرار فردائی

گر گذر شد زندگی به سختی

بسپار صاحب جهان، به سهل وآسانی

به اندیشه تکامل آنکه نزدیک ز خودی 

نیست دست خویش، حال و هوائی

همان خداست، آفرید خلق را به جهانی




تاریخ : چهارشنبه 02/4/7 | 12:21 عصر | نویسنده : زهره صفی آریان
<< مطالب جدیدتر مطالب قدیمی‌تر >>


.: Weblog Themes By Slide Skin:.