ز پیله اش دور شوم به جدایی
پیله اش برایم همچون ندامتی
ورود خود ، به مأمن خویش
فکرش به ذهنم، شود جدایی
گذارم به مشغله خود حال خویش
کار به کارش ندارم در آسایش خویش
ز پر احساسی،نی در سر خودخواهی
به احساس پر گل ،لطمه زند هر از گاهی
گذر سالیانی، حال گذارم به حال خویش
طلبم به حال خود،فکر مستقلی
ز دوش بردارم ، گر تحمل باریست
مشغولالذمه نمانم، گذر سالیانیست
ز خود ندارد محبت به جایی
گهی سرد و گهی ز مهر سرریزی
به خلق خویش ندارد اعتدالی
رنجه کند ز خود اطرافیانی
انسان آفریده شد گاهی اشتباه کند
خوب و بد زندگی را ز هم سوا کند
عدالت و برابری را خوب بشناسد
بیدادگری را در زندگی ، پس زند
طبیعتاً گهی به اشتباه ، ضرر کند
گهی در اشتباه،راه درست پیدا کند
به خلوت خود ، درست فکر کند
به اشتباه در جمع و تفریق،ضرر نکند
گر تقبل ضرر شد ، بداند که سکوت
زیباترین رفتار اجتماعی میباشد
افکارش را آنالیز کند ، تا اشتباه نکند
گاهی بفکرمان در اموری اشتباهی باشد
لکن مدیون نماندیم، به درستی عملکرد
همانا ،عدالت و برابری را خوب شناسد
تا اینکه در معذبی هم بدهکار جامعه نشود
فتاده را پای زدن خطاست
نمک بر زخمی زدن خطاست
گر کینه دیرینه ، مانده به جا
انتقام از بی گناه خطاست
درد را افزون کردن خطاست
خنده بر دل غم دیده خطاست
ناآزموده به امور حساس خطاست
نفرین دو عالم بر او باد
گر در جهالت و مصر به دانایی
گر به دانایی و مصر به نامردی
خلاصه کنم ، شعر و کلام
فتاده را پای زدن خطاست
ورود به جهان ناشناخته، همراه درد
رسیدن به مقام مادری،همراه درد
گذر سن به تکامل انسانی،همراه درد
دور شدن ،نزدیک شدن ،همراه درد
لحظات زندگی معنا شد،همراه درد
پس دنیا به دنیاست ، همراه درد
گویند عالمان چه نعمتی،باشد درد
بی عاری حکم فرماست، در نبود درد
نشانه ای به بهبودی و علاجست، درد
تشخیص به کدام درمان در نبود درد
باید به درمان رسد ، ریشه های درد
تسکین لحظه ای نباشد درمان درد
خدا در وجود انسان قرار داده درد
مبرا شود طینت انسان، همراه درد
تا رسیدن به بهشت برین را بداند قدر
نفریبد سیبی، ترک از بهشت به دنیای درد
گر دل مکدر شد،راه روزنه بسته شود
امید به بازگشت، لحظات زندگی دنیا را به شادی افزون کند
امروز از همان روزهای گذشته جمعه هاست، که منتظر کند
جمعه ها یکی پس از دیگری گذشت، افق امیدوارست
به خواسته من که نیست ، امر خداست، دل را صبور کند
به فکر شما ، جانا ،اعمال را به نیکویی رساند
به پاکی، چشم به جهان گشوده به هدایت شما دنیا را مبرا ترک کند
گر دنیا به ارزشست ، هرگز شما را پنهان ز دیدگان نباشد
به خواسته من که نیست ، امر خداست، دل را صبور کند
«اللهم عجل لولیک الفرج »
سحرگاه، به زیبایی تشعشع آفتاب
جهانی را به وجودش کند تابناک
مدیریت جهان ، فقط دست خدا
به نظمیست ، هر دم برنامه دنیا
ز وجود زمین و آسمان ، کل جهان
خدا چه عاشقانه رسم کرده، ای عاشقان
فقط به وجود من و توست ای انسان
بشکرانه ما به اوست ، دلخوشیها
به درگهش به سجود فراوان
سپاسگزاریها ، ز وفور نعمات
پر برکت شود زندگی به برکات
«چه زیبا سروده مولانا»
*سعی شکر نعمتش قدرت بود
جبر تو ، انکار آن نعمت بود
شکر قدرت ، قدرتت افزون کند
جبر نعمت از کفت بیرون کند*
آنکه به قدر دانی، چون شجره ای پر بار
آنکه به شکرانه حقیقی رسید ، افزون باد
نه ! هرگز آشیانه ای ز هم پاشیده نشود
نه ! هرگز مظلومی به دست ظالمی فنا نشود
بغض تمام وجودم را میگیرد
هماندم کشوری که ویرانه شود
مردمانش بی دفاع بهخون غلتیده شوند
فرزندانش بی گناه ز خانواده آواره شوند
نه ! هرگز وجدان انسانی تقبل نکند مظلومی زیر پا شود
مردمانی که خواهند ز خود به دفاع برخیزند باید مجهز باشند
مردمانی که خواهند حفظ وطن کنند باید قدرتمند باشند
مردمانی که خواهند حفظ شرف کنند باید حمایت شوند
صلح و دوستی بهترین راه مسالمتآمیزست
به حقی اجهاف نشود ، کشوری ویران نشود
فریادشان جهانی را طنین انداز کرد
حفظ حق و حقوق، استمرار زندگیشانست
برخیزیم، به دفاع مظلومان، صدایمان را به جهانی رسانیم
با فریادمان ز خواب عمیق، بیدارشان کنیم
گر امروز به سکوت نشستیم ، بدانیم
فردا خود را به دستشان مظلوم بینیم
نه ! هرگز آشیانه ای ز هم پاشیده نشود
نه ! هرگز مظلومی به دست ظالمی فنا نشود
بغض تمام وجودم را میگیرد
هماندم کشوری که ویرانه شود
مردمانش بی دفاع بهخون غلتیده شوند
فرزندانش بی گناه ز خانواده آواره شوند
نه ! هرگز وجدان انسانی تقبل نکند مظلومی زیر پا شود
مردمانی که خواهند ز خود به دفاع برخیزند باید مجهز باشند
مردمانی که خواهند حفظ وطن کنند باید قدرتمند باشند
مردمانی که خواهند حفظ شرف کنند باید حمایت شوند
صلح و دوستی بهترین راه مسالمتآمیزست
میز مذاکرات به چه معناست ؟!
گر حقی باشد ثابت شود ، نه کشوری ویران شود
صلح و دوستی بهترین راه مسالمتآمیز ست
گویند به دفترت، شعر نو بگو
رویاها به حقایق زندگی ، بگو
شعر را به لحظات زندگی، بگو
گل بر چین و جملات ناب، بگو
گویند ز شکوائیه ها، هرگز مگو
ز وجد و شادیهای زندگی، بگو
****
بیداری زندگی، همچون بیداری پگاه
گر به تکامل رسی، همان ظهر روزگار
افول نکن ، مثال غروب عصر روزگار
رسد سپیدی فلک ، به ظلمت شبانگاهان
ز پس ابرها بدرخش همچون، شید رخشان
بیداری آرزوها زندگی، زیبا کن به صد چندان
بدرخش بر گلهای زیبای تازه شکوفای جهان
به شکوفایی هر دم گلبرگی،تازه به دوران
تا که هستیم به دنیا، زندگی کنیم پاک و مبرا
به زیبایی لبخند ما غنچه های گل شوند شکوفا
بدرخش بر چمن های باران زده معطر زیبا
فرش کرده خاک زمین ، به رنگ سبزفام
همان رنگی که خبر دهد ز ذهن سالم و پاک
تا هستیم به دنیا، زندگی کنیم پاک و مبرا
خلق خوش* ز محمد رسولالله بیاموز
عمل صالح* ز محمد رسولالله بیاموز
او آموخته شد به دانش ز خدای خود
آموخت به تمام جهانیان علم خود
انسانی گرفتار ظلمت، رساند به نور
هدایتش شاهراه نوید بخش،ز خدای خود
گوش کن هفت آسمان درشور و حالی دیگرند/ عرشیان و فرشیان
نام * محمد رسولالله *میبرند ،
میلاد جامع علم و عمل و عبادت ، پرچم دار شاهراه ولایت علوى، حضرت امام جعفر صادق ( ع) و حضرت محمد (ص) مبارکباد *