کلام ، باشد نشان از نجابت یا وقاحت
فکر ، باشد نشان از نجابت یا وقاحت
سخن میرانی توجه شه ، به دور و برت
آنچه بیان تو باشد، حفظ ارزش نه حقارت
جایز نیست ، هر چه که تابلو زدند
بیانگرش باشی، نشان شود از وقاحت
پس بخوان، گر خواهی رسی به حقیقت
حفظ شئونات باشد نشان، از نجابت
گر گزینش شد بی بند وباری، نشان از وقاحت
انتخاب دائم ظاهری، نشان از نجابت یا وقاحت؟!
آنکه حفظ شئونات به باطن پسنده کرد
سرمشق زندگیش قرار داده، نجابت
آنکه در ظاهر، حفظ شئونات، بهر سوءاستفاده، باشد وقاحت
ادیانی چون مسیح و یهود هم اشاره در حجاب زنان، به حقیقت
راه درست، برگزین گر خواهی رسی به حقیقت
دستور خداوند، حفظ شئونات یا حجابست
برای زنان ، سرمایه ای با ارزش بنام نجابت.
پس خود بخوان ازآیات خداوند فرموده به صراحت:
آیه 31 سوره نور را "آیه حجاب" میگویند؛
خداوند در آن، پوشش را بر زنان واجب کرده است:
(وقل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن ویحفظن فروجهن ولا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها ولیضربن بخمرهن علی جیوبهن…)؛ "
و به زنان با ایمان بگو دیدگان خود را(از هر نامحرمی) فرو بندند و پاکدامنی ورزند و زیورهای خود را آشکار نگردانند مگر آنچه که طبعا از آن پیداست،
و باید پوشش (مقنعه، چادر،روسری) خویش را حجاب خود سازند .
کلمه گفتم ، حرف دوست
خواستم بگم ، حرف دشمن
آنکه رهنما شد ، ره درست نشانت داد ، دوست توست
نصیحت به جدیت، خط به پیشانیش، دوست توست
چاپلوس، با چرب زبانی خامت کند ، بعد چندی تنهایت کند
دوست گرچه با جدیت، درست کردار، همه حال حمایت کند
طعم تلخ تنهایی، با چاپلوسان، خواهی چشید
دوست آنکه هست همه حال در سختی و شادی
گفته ای راه درست ، کدام راه غلط، دوست باشی
میخواستی بگی، بلکه شوی ناجی، این نباشد دوستی
دوستی میگوید گفتم تا که هوشیارش کنم
دشمنی گوید میخواستم بگم بلکه ،،،،،،،،،،؟!
بمیرم از تو بد نبینم ،از تو بد نشنوم
خار به چشمم رود تیغی به پایت نرود
گر بد تو خواست ، هر نامحرمی
سپارم رجوعش، به کاتب الکاتبین
گر خواهند سنگی جلوی پایت گذارند
نفرینش باد، که سختی برایت خواهد
گر تقاضای بیش از حدی ، به تو دارند
ننگشان باد که خواهند منحرف ، سازند
هوشیاری، به تمام مراحل زندگی
هدف مقدس، در مراحل زندگی
شناخت دوست ز دشمن در مراحل زندگی
رکن اصلی موفقیت توست ، در زندگی
تضمین سلامتی توست ، در زندگی
نــــــه ، بگو هر چه بر خلاف زندگی
بلــــــی ، به تمام سعادت در زندگی
آنکه ترا دشمن شد ، اشاره به راه خلاف کرد
تقاضای بیش ، که ترااز خوبیهات جدا کند
گذشته را رها کن ، به همت عالی
باش ، بفکر سازندگی آینده بهتری
همت کن، با اراده قوی، سیاهی ابر را پس بزن
تا تشعشع سعادت، همیشه بر تو درخشش کند
توکلت به خدائی که خالق تمام جهانیست
آنکه بد تو خواست،رجوعش به کاتب الکاتبین
جویای حقیقتی ، جویای خدائی
خدا را در تو میبینم که جویای حقیقتی
حقیقت را در طبیعت ، که جویای خدائی
خدا را به صوت کلامی که ز ما برمیخیزد
ز موجی که فرکانس ارتباط دارد
نوری که تشعشع تابناکش روشنی بخش جهانست
به وجود هستی ها ز هستی میبینم
همان هستی که ابدیست و نیستی ندارد
خدا را ز پیوند تا عروج و فرود انسان میبینم
نشانه های خدا را که دیدی
هرگز نکنی ظلمی ، هرگز نگویی دروغی
هرگز نکنی دزدی ، هرگز نکنی غیبتی
هرگز نروی به بی راهی، هرگز نشوی کینه ای
شرافت منشا زندگانی، آبرو داری سرمشق زندگانی
وفاداری اصول زندگانی ، صداقت پیشرو زندگانی
ببین خدا در تمام واژه ها نشانست
نشان از عظمت و وجود یکتائیت
با تعارف زدن به یک نخ، سیگاری
دهند نفس به ریه و قلب، با دودی
مرحله به مرحله میشود ، عادتی
شب و روز گرفتار باکس، سیگاری
روز به روز بیشتر شود، بد عادتی
بعد چندی نشود راضی به رضایتی
منجر به روی آوردن به مواد افیونی
از دست دادن،عقل و هوش و زیبائی
تحلیل رفتن استخوان و عضله بدنی
به سپیدی گراید موهای زیبای جوانی
سؤاستفاده، مراحل سنی جهل انسانی
تجویز به نا حق که تسکین هر دردی؟!
آرامشی برای رفع دردهای عصبی ؟!
گرفتار که شد در این مراحل حساسی
قیدش را زنند که رسیدند به اهدافی
لعنت خدا براین ناکسان باد
که میکنند جوانان را گرفتار
به شکرانه خدا ، گر نفسی آید و رود
باشد هر لحظه اش مسئولیتی و بس
از گذشته ناخواسته دلی نشکستم
گر چه حرف و طعنه ها میشنیدم
سکوتم، بود جزو ایمان پر باورم
گر خدا خواهد جوابها را میدهد
صبر بود در زندگی ، اخلاق من
همانا به وقت، خواسته خداوند
گریبانگیرش میشد بلا ها،در سکوتم
ای انسان، دلشکستن هنر نمی باشد
از هستی ها، تا توانی دلی بدست آور
ارزش دنیاست، یک چشم بر هم زدنی
در گذر جاده های زندگی چه، بوده ای
از هستی به نیستی، نه به آن معنا
که روح ترک کند، تمام وجود انسان
چون روح آزاد شود، ز جسم انسان
ز اعمال نیک و بد خویش ، به دوران
گذریست برزخ ، رسد به تعالی درجات
تا به امر خداوند پاک شود ذات انسان
تا که شود بهشت برین ، جایگاه انسان
به خواسته ناشایست، پشت پا زدن،بارها
به لذات زود گذر دنیوی، بها ندادن،بارها
سخت بود ،اما همت و اراده قوی انسان
گذر از این نفس شیطانی ، رسد انسان
به بلندای اعمال خاص، درجاتی از ایمان
خواست خدا ، به وعده های کتب آسمان
تنهائی و غرور، برازنده"خاص خداوندست
انسان تنها افسرده شده، دست روزگارست
پیدا کردن خویش، گاهی به کنجی، جبرست
جویای گمشده ، فرو رفتن به افکار، جبرست
نه آنکه دائم تنهایی گزیند دور از جماعت
ذات و خاص انسان ، جامعه پذیر هست
تنهائی وغرور برازنده" خاص خداوندست
انسان تنها، افسرده شده دست روزگارست
انسان، کنار همدمی صادق، به تکامل رسد
انسان، در جمعی شاد و مثبت ، سالم بماند
انسان، با همدمی یا که در جمعی قدر بدان
تنهائی و غرور برازنده" خاص خداوندست
به دیده گشودم ، مرموز یافتم ترا
همچون ماری زیر کاهی ، دیدم ترا
اسرار آمیز و مشکوک ، به امورات
بظاهر، دورو و حلیتگر، یافتم ترا
نبودت صداقت و سادگی، به رفتار
موزیانه ، گذر کردی ، به سادگی ما
رفتی اما زیبا ندیدم، بــه رفتن از ما
به کینه، ترک کردی به کدام گناه ما
هرگز نبود ، این رفتار از تو انتظار
با که در رابطه ای، ترک نمودی از ما
گر چه به زرنگی تلقی کنی خود را
هرگز نداری تجربه باتجربیان را
خوب خوانم از تو به نگاهی و رفتار
بینم به ذهنت چه ها،گذرد به افکار
تا نباشد کنج دلی فریب شده دنیـا
هرگز کناره نگیرد دلی ز عشق یار
نشوی رنگ به رنگ اجتماع، همین رنگها کند ترا رسوا
یا فریبد به وعده های دروغ یا رساندت به بن بستها
بعد فریب آیی با دست و پا درازی پیش ما
که دگر ، نداری آن وقت، ارزشی پیش ما
نصیحت کنم و پندت دهم، سرت گرم زندگی خودت
مراقب باش ندزدند ، به کام خویش بخت و اقبالت
بیان شعر و غزل نباشد، تا هدف و منظوری
شعر و غزل از ذهن برخیزد تا نشیند به ذهنی
ذهن چه سفرهای رویائی دارد تا بیانگر شعری
واژه را ردیف به ردیف مینگارد بر صفحه ای
شعر ، چون لهجه زبانی ماند هر که را فهمی
برداشت فهمی، بسیار از زبان شعر و شاعری
خود باخته ای گر کنی ، ترک از زندگی
دست پنجه نرم کن، در پیچ و تاب زندگی
بسیارسفر باید تا پخته شود خامی
عزیزدار خویش تا باشد به تو یادی
به شرایط زندگی،توقع کم و بزرگ اندیشی
هرگز نشود تغییر ، خلقی به ساز خویش
جویای خود باش، گذر کن ز جاده های زندگی
گر انتقاد پذیری تو، سرچشمه اصالت خانوادگی
انکه معیارش، حرف خویش بود در زندگیب
به غرورخویش سرافکنده شد رسید به گمراهی
آنکه مد نظرش خدا و گذاشت حرمتی
به سعادت رسید ز دعای خیر ، به عاقبت خیری
رها مکن ، زنجیره های سخت و آسان زندگی
همان که ، حقیست برای تو در جاده های زندگی
مراقب دل و دلدار باش، عادت نده هرگز به تنهایی
که خود در بند شوی ، به بن بست های زندگی