سیاهی پشت سر گذار ای دل
کم کن گله ز روزگار ای دل
هر آنچه ترا پریشان کند
بدان ترا محکم و استوار کند
موج تند زندگی نه آن توست
از آن مکاران روزگار توست
ای دل آرام گیر هست کسی
که وجودش برایت می تپد قلبی
خواهان تو بسیار آرام گیر ای دل
دانی خدا عاشق نه تنهائی ای دل
دل بکَن از این شوم زندگی
تا شود برایت موقعیت بهتری
بگذار ماند بی تو با گرگ پیر یکدل
رهاکن تا سوزد با غرورش بی دل
نقاب برچهره زنند دو روهای روزگار
فریبند آلوده سازند لحظه پاک
دچارت کنند لحظه های پر از خوار
آنچه فکر شومشان بزن تو کنار
بخاک مال پوزه مکاران
محو ساز بساط حیله شان
سیاهی پشت سر گذار ای دل
کم کن گله ز روزگار ای دل