وا نفســـا مــادرم نیـستـی در کنـــارم
لکـن همیـشه هستــی یـادم و یـاورم
اشکهـــا باریـد و مـی بـارد ز دوریــت
لـحظـهای چهــره خنــدان و مهــربانت
در قاب طلائی نقش بست بر دیدگانم
لبخند شیرین و چهـره زیبـای خدائیـت
امیـد بخشیـد مــرا در طـوفـان زندگیـم
به ظاهر نیستی لکن به حقیقت همراهم
ز بــدو زنـدگـی تا رسیـدن به آرزوهـایـم
با صبوری و شکیبائی رساندی به مقصدم
رهنـمـای خــوب و والا مقــامم ، مــادرم
روح طلائیت شـاد ، ای نازنین مادر مهربانم