بــه حــرمــتـــــ قــلــم در دســتـــم
به حرمت جاری شدن کلام بر ذهنم
حرمتی که واژه ، واژه اشعـار برآید
ز شعـر نور دمد رهنمائی ، به عاقبت
همــانــا کــلامــی که از دل، بـر آیــد
لاجــرم گـفـتـمــان، بـر دل نشیــنـد
مقـام را دریـاب گــر باشد به لیــاقت
زمـان ،امتحان الهی، گر باشی به صداقت
چشم و دل باز کن لحظات به غنیمت
به تعهد پذیری،گذر جاده های بغرنج
گر نظاره گر جماعتی ، بدان تکلیفت
مبـادا هـرگـز ظلـم و جـور ! به کیـاست
به دریائی دل ، گذر کن ز جفای جهالت
امـورات را واگـذار به خدا، نه به غفـلت
همانا خود باوری ، مبنای دور ز قساوت
پیشرو به نام خدا در قبالی ز سعادت