گروهی لایق خط بطلان کشیدن، برای همیشه
بر زبان آوردن نامشــــان ،برایم عیب و عـــاره
شاید گذری شوند چپ و راست، اما برایم غریبه
چه آسان می شود گذشت و پشت پا زد در یک لحظه
به فراموشــی سپــرده می شــوند برای همیــشه
مشمئز کننده ز رفتـــار هــای ناشیانه و عجــولانه
چهره هایشــان ز طمعکاری به زشتـــی گــرائیده
بهتر که خط بطلان کشید به خاطرات و گذشته
هر آنچه بود و نبود سپردم به باد و خاکروبه
دگر یادی نکنم لحظهای هر آنچه که در بین بوده
هر آنکه نجابت کنــار زده و اصــالتش شد بیهــوده
شــرافت را زیر پا گذاشتــه، بودن با او اشتبــاهه
نه لایق سلامی و کلامی ، این حفظ شخصیتــه
تا به خود آیند ، بدانند راهی که رفته ، اشتباهه
به سن جوانــی ، ظاهـــرآ به تکامـــل رسیـــده
هیهات به سن تکامل ، به کاهلی ، افول کرده
شناخت آدمهـــــا ، چــه گویم که بازی روزگـــــاره