دل خوش باشـــد به خوش بودن دوستانــــی
خدایا دورهمـــی های جمع را خوش نگهداری
هماندم، ز افرادی نبوده خاطـــرات خوشــی
بهتر جا ماند پشت سر ، سپرده به فراموشـی
دگر بر دل ، ننشیند برخوردشان که به تظاهری
احوالشان به زمانی ، بوده مکــــر و طمعکاری
آنکه خواهد وجودی به ارزشی،قابل شایستگی
آنکه خواهد وجودی به طمعکاری،به عمق فراموشی
هر آنچه ز ما برده شد حقی به حیــله و مکــری
ناروا و حـــرام برده ز حــــرص و طمعکــــاری
گر در ملاقـاتـی به دیده، رفتـــــاری ز ســــردی
با زور و جبر خود را تحمیل کرده به نارضایتی
بهتر که به جبران، هر آنچه بوده در گذشته ای
به جبـــران پذیـــری ، تـرک خورده شخصیتی
دل خوش باشـــد به خــوش بودن دوستانـــی
خدایــا دورهمی هــای جمع را خوش نگهداری