هر دم به آزردگی دل ، بارها بوده گذشتها
به کنج دل شکوائیه های یواشکی ، دریغا
به گذر زمان ، طاقت فرساست وجود انسان
به تحملات صلب زمان، ظرفیت رو به اتمام
دل کندن ز بام ، پر کشیدن همچون مرغان
دل، رود بر فراز آسمانها دور شود به هجران
نبینی دگر از او نشانه ای ز محبت ، وااسفا
مرنجان دلی که به مأمن خویشست در وفا
دل خوش کرده به صدق و صفای همرهان
بگذار ، که میگذرد چند صباحی از عمر ما
همه مسافر و میهمان هم ، در این گنبد دوار
با خاطراتی که ماند برای همیشه، به یادگار