گر به ژرفای کلام در اندیشه ای
به ذات وجودی ، پی برده ای
واژه به واژه،نمودی ز شناختی
برای شناخت ، چرا به هزینه ای
ز پیش بوده خود معرف خویش
بهر شناخت ، اندیشه به کفایتی
بدیده ، ذاتأ خدایی ،مرام خدایی
آکنده شده وجود،سیرت با وجدانی
اندیشه کن گر بدیده در من قصوری
کاستیها به وجودت ، در حضوری
گر به پاکسازیها ، ز خود آلایشی
در زلالی بینی مرا ، به آیینه ای
گر نبودم همراه تو ، یک مداری
بد هم نبودم برایت، به جواری