ز کودکی جمعه ها ،روز دور همی ها
ز خانواده و اقوام ، میشد برایم معنا
خوش بودیم به دورهمی ها،جمعه ها
جمعه های زیبا برایمان ، به روز انتظار
رسیدن به روز جمعه،لحظه شماری ما
به روز پیش کامل میکردیم مشقهایمان
تا که خوش باشیم جمعه،به دورهمی ها
یاد گذشته قدیمها،عمو و دایی و زن داییها
خوش بودند با آمدنشان به منزل ما
زندگیها ساده و منظم،بی تشریفات
حس میشد حضور فرشتگان،به جمع ما
بگو و بخند،کنار هم یاد گرفتن تجربیات
نه حرف سردی نه نیش و کنایه ها
همانا ، صمیمی بود به لطف سادگی ارتباط
زیر و رو کش نبودند به چون و چراها
گر اشتباهی میشد به سخن و رفتار
این گذشت بود زنجیر میکرد ارتباطها
قدیمها حال و هوای دگر داشت به ایام
همانا،صمیمی بود به لطف سادگی،ارتباط