به سیه قلمی، می نویسم خاطراتی
به سیه قلمی، رویاها کشم به نقاشی
قلم به اراده ام،کلام به اذن خداوندی
سطر به سطر بیان شود ز لحظاتی
همانا، درخواستم ز خداوند خویش
اشعاری نقش ذهنم، به غزل و بیتی
گر به بیان شعر قلم نزنم ، کو آرامشی
به بیان شعر جدا سازم خوبی ز بدی
گذر عمر ، همچون گذر عقربه ساعتی
یک دقیقه پیر تر ، ز دقایق پیش
نرود ز دست، فرصتهای خوب زندگی
گر عمر رفته ، نشود به جبرانی
هان ، بی خیال گذشته،نیامده آینده ای
دریاب زمان حال، دور ز پریشانی ،به وجدی