مثلهای قدیمی،چه علمی و جهانی
چه خوب گویا میشد به جریانی
«طرف مار پرورش داده به آستین»
همانگونه که گویا شده به حقیقتی
ورود بیگانه به تبار ز سر دلسوزی
همان که کنارش زدند یک طایفه ای
نه مهر و محبت ، نه سایه بزرگی
پذیرا شد ، به رضای خداوندی
نه درخواستی، فقط نظر خداوندی
ندانی از اولش هم بوده غریبه ای
بمانند افراد تبارت به رفتاری
کنار برو بچه ها بزرگش،کنی
آب و نانش دهی با غذاهای مقوی
گذر سفرهای خوش به تکامل ، سالیانی
پرورش دهی به خلق و خوی انسانی
همچون دستش به دهانش که رسید
رو به راه شد،دنیای نو راهیش کردی
ز خاطر رفت آن همه الطاف و خوبی
شد پر ز کین، همچون خصلت ماری
به بد گوییها ز سر کینه و حسادتی
نی تقصیری،به ندامت روباه صفتی
«طرف مار پرورش داده به آستین»
همانگونه که گویا شده به حقیقتی