سالخورده ای ، بر سر راه
با ایست ماشین ،شد سوار
آرام و شخصیتی ، با وقار
به رسیدن مقصد ، تازه راه
بیان کرد زندگیش را برایمان
نودی داشت به سن و سال
اما چابک و زرنگ چون جوان
گویا به دوران زندگی شده، تنها
تک فرزندی دارد ،هست جدا دریغا !
تنهایی برازنده خداست ، ای انسان
پس کی، خدمت والده به جبران
به بزرگیت رساند ترا به ثمرات
نباشد حق او به تنهایی در دنیا
ز گفتمانش حلقه زد اشک بر چشمان
من بیگانه به رحم آمدم، کجایی ای اولاد
دختر یا که پسر هر دو هستند اولاد
والده را در یاب نباش، طلب دنیا
خوب و بد در گذرست به دنیا
آنچه بجا ماند همین لطف اولاد
دنیا و آخرت بسنده کند به نیکان
چه بهتر توبره،آکنده به نیک اعمال
دعای خیر پدر و مادر باشد به همراه