روشنفکری را می شود، در چهره دید
آنکه روشنفکرست، دیدش وسیع
دنیا را هیچ شمارد، ندارد غمی
پشت کند ، به بدیهای دنیوی
به اهل معرفت همیشه تبسمی
تبسم پاک، به مهر و محبتی
جدایی خود ، ز نفاق جاری
میم،پژمرده گل *ف، فاسد به خلقی
ا ، هرزه علوف *خ ، مکار و افزون طلبی
مکار و افزون طلب ،فاسد به خلقی
علوف هرزه هم شود پژمرده گلی
روشنفکری را می شود، در چهره دید
آنکه روشنفکرست، دیدش وسیع
دنیا را هیچ شمارد، ندارد غمی
پشت کند ، به بدیهای دنیوی
به اهل معرفت همیشه تبسمی
تبسم پاک، به مهر و محبتی