گر خسته ای ، ز چرخ روزگار
گذشته را یاد کن به قدیم الایام
چه بودی ، به زندگی در آن ایام
چه شدی ، به زندگی این روزگار
چه بودی ،مقصد چه بود ، همانا
چه هستی،کجا رسیدی این روزگار
مقصود چه بود ، ز خلق انسان
بهر چه بود ، آفرینش به دنیا
بهرچیست !؟ این همه فراز و فرود دنیا
بهر چیست!؟ گهی خندان و گهی گریان
بهر چیست!؟ گهی جدایی های دوستان
بهر چیست!؟ پشت هر لبخندی ، گریان
بهر چیست!؟ پشت هر گریه ای ، خندان
گهی انسان، خصلتی طماع و پر اشتها
گهی انسان ، خصلتی بیزار از روزگار
گر خسته ایم ز چرخ روزگار
دل کندن، ز دنیا و رسیدن به خدا
بخواهیم ز خالق، سهل کند دشواریها
گذر شود لحظات زندگی، به رفاه
دنیا قدمتی ، چندین هزار سال
شاهد ، به خاطرات تک تک انسان
رسیدن به آرزوها، چون سرابی زیبا
در نبودش لحظه ها ، چه بی قرار
چون رسیدی ، به دیده عادی دنیا
چه بود مقصد !؟ ، ز آفرینش انسان