ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
گر به بازوی خویش، یافتی روزی ز خدای خویش
گر به اقدام خویش، همت گماردی ز کسب حلالی
گر نیتت بفکر بودن بر سر سفره خویش
گر زندگیت سامان گیرد ز احوال خویش
همانا بود، لقمه حلالی، بهر خانواده خویش
به فهم تفکیک حرام و حلال مال خویش
آنچه به نارضایتی گذرد، مال حرامی
آنچه به صاحبانش رسد کمال رضایتی
به پاکی و حلالی گذرد لحظه زندگانی
رسد خانواده، صحه و عاقبت به خیری
گر ، نی چشم به مال دگری
دگری، که مالش بود ز بازوی خویش
همانا خداوند هست جای حقی
معامله ای شد که به حق بری
ز سر رضایت اخلاقی، نی رود به یغمائی
انکه بود دائم چشم به مال دگری
دائما ز حسرت دگریست،
گذراند روزگار را به غفلتی
ز کاروان جا ماند، نی به موفقیتی
غافل شود ز امور خیر دنیوی و اخروی
روح شاعر اصیل ایرانی شاد، جناب سعدی :
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری