هـــــان؛ ور بیماری ، باش مرحمی
نپــاش نمک بر زخمی، به گفتاری
تو خود به گفتار نادانـــــی
ندانی چه گویی اما رنجانی!
به دوره ی نقاهت بیـــــماری
رنجیده خاطــــر شود ز بیماری
بیمار به فکر خویش تا سلامتی
تیمارش کن تا رسد به حال سلامتی
هرکه نباید بربالین بیمار به حضوری
وخیمتر شود حال و هوای بیــــماری
آنکه احساس آرامش دهد حال بیماری
بیمار را دعــــوی کند به امید زندگانـی
حضورش پر از نوید به شخص بیماری
بیمار را امید دوباره سازد به زندگانـی
هـــــان ؛ همیشه باش مرحمی