در جامعه ای که میکنیم زندگی
وظیفه ای نداریم جز ، عنایتی
وظیفه، همانست که گیرد مزدی
در قبال هر کاری ، باشدحقوقی
حتی خوردن آب یک بطری
در قبالش گرفته میشود پولی
در تاسفم بیش از حد باشد خوبی
به شک و ریب رسد افکار بد نادانی
گر تصمیمی شد به امورات نیکی
تشخیص مرزی، حفظ شود ظرفیتی
گذشت، انجام کاری بهر رضای خدایی
لطف و کرم بود زمانی زندگانی
نیست وظیفه ، نبود وظیفه ای
مهر و محبت بود با حمایتی
امورات می گذشت به آسانی
دور همی ها بود ، به انجام کاری
ز رفتار هم کسب میشد تجربه ای
در جمع صمیمی پخته میشد خامی
حفظ حرمت بود کوچکی به بزرگی
مستقر بود به جا ، شخصیت بزرگی
حال نظر می اندازیم به زندگانی
هرکسی مستقل شده در گوشه ای
نه هم زبانی،نه همکاری، همدمش دنیای مجازی
آنسوی مجازی، خدا داند دوستی یا دشمنی
شستشو دهد مغز را به فرار و گمراهی
بیائیم زندگی را سازنده کنیم به رسم ایرانی
عقل و شعور را پاکیزه کنیم، ز افکار اروپائی
ما هستیم با اصالت ایران پارسی
هر جای جهان باشیم با افتخار گوئیم زنده باد ایرانی