« کفایت هست »
زیباترین واژه ای که، نجوای گوشم شد
پی ، به معنی این واژه گذر زمان شد
به ذهنم آید برگی ز شاخه ای جدا شد
هماندم که زندگیش ز شاخه بی کفایت شد
دنیا همه به دنیا ماند ، این حکم خدا شد
کجاست کاخهای سلطنتی و
تخت جمشید هم ویرانه ای شد
پند گیریم ز گذشته تا به آینده، چه ها شد
مادها، هخامنشیان، سلوکیان، اشکانیان،
ساسانیان، امویان، عباسیان، طاهریان،
علویان، صفاریان، سامانیان، ال بویه،
غزنویان، سلجوقیان، خوارزمشاهیان، مغولان،
ایلخانان، تیموریان، صفویان، افعانها،
افشاریه، زندیه، قاجاریه وپهلوی
یا منفورترین شاهان چون،
ناصرالدین شاه، فتح علی شاه قاجار،
سلطان محمد خوارزمشاه، شاه حسین صفوی،
ویا محبوبترین شاهان چون،
کوروش کبیر، داریوش بزرگ، انوشیروان عادل،
شاپور اول، شاپور دوم، مهردادکبیر،ارد اول،
شاه عباس کبیر، نادر شاه افشار، کریم خان زند
چه ها شد، هر کسی به بانک خویش به دنیا، اما نماند
دنیا، به ابدیت تصوری بود، اما نماند
آنکه ظلم کرد گرفتار به دنیا ماند
انکه عدالت پیشه کرد او هم نماند
ظلم ظالمان، دنیا و اخرت از دست بداد
عدالت عدل پیشگان، دنیا و اخرت چون گلستان
ظالمان از حرص و ولع دنیایشان چون جهنم
فرو روند قعر آتش، عاقبت در صحن محشر
ظلم هرگز پایدار نماند در دنیا و آخرت
آنکه دنیا و آخرت کرد از آن خود، عدالت پیشه بود در کار خود
صدق و صداقت، در گفتار خود، بوده تابع امر خدای خود