دنیاطلبی،ندارد ارزشی با حرص ولعی
هست فضای دنیا همچون ، قفسی
خدا داند کی شود ،ترک این وادی
همانا نباشد، دگر به دنیا وابستگی
روح کنده شود ز جسم ، رود به رهائی
سوی حق، هرگز نگاهی به پشت سری
پشت پا زند ، به بد و خوب دنیوی
بس که دنیا را دیدم به بی وفائی
زندگی دیدم از کودکی به بزرگسالی
هر که فکر خویش، بهر سن و سالی
گر خواسته شدم ، به جبران تنهائی
بد آدمی شود،کسی که خواهد حقی
دندانها به گردی، برای بلعیدن حقی
حـاشا که خواهند، حقی به ناحقی
هستم، تا توانم هست در وجودی
هرگز نگذارم پایمال شود ، حقی
هرگزظلمی به ضعیفی یا در راه ماندگی