گر آدمها بدانند طرز ، حرف زدنشان
زندگی شود، مملو از صمیمیت و صفا
نه دلی رنحیده شود ، نه افکاری نگران
اول فکر ، بعد چرخاندن زبان در دهان
موقعیت سنجیده و بعد شوند سخنران
افسوس از آدمی که عجول به سخنران
در نقص حرفها، رنجاند از خود،دوستان
گفته شود از سوی شخص، هر کلام
ریشه زده به اعمال خوب و بد اشخاص
وسوسه افکار شیطانی در حرف و کلام
گر میدیدمش تا به امروز از عرشیان
حال بینم او را، از شیاطین دجال !؟
چه خوب و چه بد، با حرفی و کلام
رسد از عرش به زیر صفر مقام انسان
درسته رک گویی، حرف دله به اعمال
چه گویی، با که گوئی، اصل هنره انسان
با گفتمانی دلی شکنی، افکاری به نگران
ریشه زده از آینده افکار شومت به اعمال
این دوستی نباشد بلکه عملکرد ، شیطان
رساندت به پرتگاه سقوط از خوشبختیها
ز بد و نیک حرفت ، ای انسان هوشدار
به دفتر زمانه ثبت گردد هر سخن به رفتار
گویند زبان داغ ، سر سبز را دهد بر باد
کم گوی و گزیده گوی چون د`ر ، به ایام
به دیده بینی نتیجه اعمال خود، به دنیا
ما بقی اعمالت به آخرت، شود حق الناس