بک تنه منشین به قضاوتی
گاهی کلاهت را کن قاضی
بنشین به صحبت دو طرفین
به گویش و فهم دو طرفین
ببین گوید به صدق ،کدامین
براورد کن ، نظر دهی به حقی
نشود ، پایمال حقی به ناحقی
شمع جهان سوسو ، زند به عدالتی
همان عدالتی که هست،حق ضعیفی
هماندم که حساب کشند ، از آدمی
برای خورد ، دانه جو یا گندمی
وای بر احوالات همانا ، کسی
که کند حق کسی را به ناحقی
به وعده صادق خداوند جهانی
همین و همان جهان بازخواستی
نشود پایمال ، حقی به ناحقی
شمع جهان سوسو، زند به عدالتی