سوژه ای شد ، ظرف یکبار مصرف
اصرار میزبان به میهمان !
خدائی نماند غذائی ، در میزتان
میهمانان هر کس به سهم خویش
ریختند در ظرف و کیسه ای
میهمان کم رو ، از این کار
تا به حال نکرده ، این کار
سفارش داد اما نبودظرف یکبار مصرف
دست به دست گشت ظرف یکبار مصرف
خنده بازاری شد ظرف یکبار مصرف
شوید پلووگوشت و جوجه کباب لذیذ و خوشمزه
با دسرهای مختلف و شربت و شیرینی و میوه
باقی مانده نصف کفگیر پلو و یه لته جوجه
همه اصرارشان که ببر سهمت باقی نمانه
شکار ببر و آهو ، در نبود ظرف یکبار مصرف
چه تصمیمها گرفته شد
در انتظار ظرف یکبارمصرف
چه سوژه ای شد ، بود و نبود ظرف یکبار مصرف
یکی کیسه کفش را بنا کرد ، جنسش بود کدر
یکی کیسه ای بنا کرد ، اما بود مال دسر
از آنها اصرارشان
از من هم که انکار
باز نبود ظرف یکبار مصرف
آنقدر در انتظار ظرف یکبار مصرف
میهمانی کم حواس در دستش
کیسه یکبار مصرف
از دور ز تمیزی تشعشع میزد
هر آن خودش را به من اشاره میکرد
تا اینکه شد ، قسمت باقی غذایم
تا توانم دل میزبان را بجا آورم
چه سوژه ای شد ظرف یکبار مصرف
لحظات را شیرین کرد ، ظرف یکبار مصرف