آنقدر انسان به درگاه خدا کرد ناله ای
به منم بده کمی از این دنیا اختیاری
خدا هم از سر مهر و عشقی
پنداشت که انسان بدنیا تکاملی
اختیار نیمی از دنیایش را
به او سپرد تا که شود رام
انسان هم روز به روز کرد ترقی
ساخت ماشینهای جور وا جوری
آنقدر پیشرفت کرده در کارش
تبدیل شده به ماشین مکانیکی دنیایش
آینده کاردنیا را خدا خوب داند
گر قدرت ماشینها افزایش یابد
شاید بجائی رسد که ماشینها
تسلط یابند به وجود انسانها
در اختیار گیرند قدرت انسانی
وجود انسان شود نیروی باطری
گر سیه شود روزی آسمان به دود
دگر نرسد انرژی خورشید از دود
پیشرفت دنیا شد وابسته انرژی خورشید
نابودی دنیا گرنباشد انرژی خورشید
برای بودن عمر طولانی ماشینها
شاید شود نیروی انسان برایشان
خدا خواهد رسد انسان به تکاملی
اما او زیاده خواهی کند با طمعکاری
نباشد راضی به حق و حقوق خویش
آنقدر سماجت کند تا رسد دنیا به سیهی
دگر انسان از خدا نتواند کند شاکی
که چرا دنیایم را اینطوری ساختی
چون اختیاریست که انسان خواست
دنیا را با دست خویش اینطوری ساخت
قدرت فرّاری که انسان به ماشینها داد