یک دوره ای از وبلاگ نویسی ، وقتی به تازه نوشته های وبلاگ رجوع میکردم همه مقدمات ورقهای تازه نوشته ، حاکی از حکایات زیبای رومان ، یا مطالب عاطفی ، و یا بیانگر اخبارهای امیدوار کننده و اشعار زیبا بود ، این روزها تازه نوشته های وبلاگ را که ورق میزنم از تبلیغات مساله های ساختمانی گرفته ، تا تبلیغات لوله و گریس و غیره وغیره ،
مطالبی از قبیل آموزه های خانوادگی و اخلاقی و اجتماعی به چشم نمیخوره ؟! تعجبم مردم واقعا" درگیر چه هستند که حتی روانشناسان و اساتید و شاعران و رومان نویسان و نویسندگان ما که بهتر هست مطالب خاص خودشان در اینجا درج شود دگر در وبلاگنویسی فعالیتی ندارند ؟! امیدوارم در کنار این تیلیغات یاد شده ، موضوعات عاطفی و حکایات آموزنده در وبلاگنویسی نوشته شود .
ولادت بر مسلمین ، مبارکباد
به سر تاج بهشتی ، مبارکباد
رسید از عرش خدا ، ندای محمدی
هماندم نازل شد ، کتاب آسمانی
فرشتگان بی قرارند ز عشق محمدی
گلریزان عطر آسمانی ، به ولایت دو نبی
جعفر صادق و محمد رسول خدا
رسیدن به آرزوها ، دو واسطه عزیز شده خدا
ولادت هر دو عالم، حضرت محمد ( صلوات الله علیه) و امام جعفر صادق (سلام الله علیه) مبارکباد
نام نیکت بر دلها نشیند، در قلبها جاودانه، حک شود
کردار نیکت رهنماست ،آید به سویت ، آنکه فهم شود
نام نیک ، رفتار نیک ، کردار نیک، اخلاق نیک
در پیچ و خم زندگی دل ساده کن ، فرجام نیک
مثبت اندیشه کن ، نفوست را نیک کن، چاره کن
تا توانی گره ز کارها گشوده کن ، باز اندیشه کن
باز اندیشه کن ، باز اندیشه کن ، باز اندیشه کن
( پر آوازه کن نیک نامیت )
( آنچه به جا ماند نام نیکست ).
سپاس خدای خالقم ، که از من به من نزدیکترست
پندم دهد به ذهنم ، چون او خدا ، خالق منست
هرگز نکند رسوا ، آن جهالت و نادانی را
شرم و حیا تن پوش شد ، بر وجودم آبرو دار
چو غافل نباشی لحظه ای ، از خدای خویش
برایت میرساند دقیقه های ناب را ، از پیش
نیتها، چه به افکار کشانی چه به افکار نکشانی
آرزوها، چه به زبان برانی چه به زبان نرانی
همه از لطف او ، در کمال حسن الهیتش
می رسد از هر دری ، به تو با مشیتش
خوش دار دل ، نظری هست ز بارگاه الهی
خوش دار نفسی ، لحظاتی که بیاد خدائی
از روزگاران ، دل خوشی ندارم
کینه ها دیرینه ، نا شکری نمیکنم
نشد ، هر چه دل را صیقلی دادم
جز تداعی بخش یاد قدیما در ذهنم
خاطرات خوش و ناخوش دائم در افکارم
خاطرات ناخوش.، خوشیها را ضربه فنی میکند
روزگاران ، بگذشت و بگذشت وبگذشت
شکر خداوندا ، که روزگارانت میگذرند
خواست حس درونیم ، گذشته را رها کن
آینده هنوز نیامده و خدا را آنجا یاد کن
پس حال را دریاب و لحظات ، به نیکی گذر کن
شکر خدائی که گشایش امورات ، دست اوست
پایمال نشود حقی ، همه در ید اوست
آنکه حق دارد ز جائی صدایش از اوست
ناحق گرفتنش بی حرمتی به اوست
گر زیر سؤال رود روزی ، ندا از اوست
تاوان گیرد ازآنکه حق دیگری زیر پای اوست
هشدار ز روزگار ، پند گیر ، ز تاریخ جهان
بین چه ها آمد سر ظالمان ، بدان آگاه اوست
خود سرانه و خود رای نکن در پنهان ضایع ، حق دیگری
امروز روز جواب است شاهد من و تو ، اوست
گر دانی حقایق روشن است چه کم ، چه زیاد
رضایت را جلب کن گر دانی ، حق با اوست