شبگرد عاشق ، طنین صدایش بهکوی و برزن
ز دلتنگی و غم ، فضا را آکنده می کند
سکوت شب را می شکند، جویای که هست ؟!
جویای عشق گمشده اش به هر سو میدود
میشه فهمید به ترانه و اشعارش ، نهفته غم
غمش ز جداییها بیداد می کند
هر از گاهی کوی و برزن را گذر می کند
فقط میخواند و می خواند و می خواند !