روی میز اتاق، سبدی پر ز گلهای بهاری زیبا
هر کنج ، یادگاریها هست برایم ز دوستان
حال به خود شناسی رسیدم، گذشته زمان
کم نبودم ز محبت به غریبه و آشنا
حال به خلوت خود یافتم دوستان ز دشمنان
به روی کاغذی نوشتم اسامی، به خط و نگار
دشمنان را خط زدم ، جدا ز دوستان
همانا که در گذشته داشتم ، به مدارا
آنکه دور ز معرفت، به محبتها نداده جواب
دوستان به جواب محبت،هستند معرفت دنیا
یک قدم دوستان ، برایشان به محبت، هزاران
تا که هستم هرگز نشوند زمن رنجان
دوستان هرگز ندارند توقعات بی جا
بر دل نشیند بی توقع، دوستیهایشان
هماندم،دشمنان را سپردم به نسیان
لحظاتم ، سپرده شد به آسایش تام
دوستان گر یک قدمی ز محبتهایشان
به هزاران قدم ز دل و جان برایشان