میدانم توی جاده ها گم کرده ای مرا
مستاصلی ، نمی بینی نشانه مرا
آری چون خورشید پنهانم،پشت غبار ابرها
روزی عیان می شوم دگر نشناسی مرا
ره تکامل را پویا شدی به گذر سالها
برف سفید کهنسالی نشسته بر موها
گر پوشانی چهره، به تظاهر رنگی دلخواه
افسوس که دگر بر نگردد جوانی به دوران
چند روزی مهمان توست رنگ موها
زیبای خفته نقره ای، چهره را کند زیبا
خود باش آنچه که هستی باش
زندگی کن به راحتی در هر سن و سال