گر فهم نشود، شعر شاعری
شاعر، به فهم ز حال خویش
هر واژه که قلم زند به سطری
گذری ز قلب و افکار، به حال و روزی
به گویای شعر،پیرامون را کند وارسی
ز هفتخوان گذرد به بیان شعر و شاعری
هرکه، به مرام و زبان خویش گوید شعری
ز قدیم الایام چه ملا و امی،سروده شعری
ز بیان شعر آموخته شده نظم به جمله ای
شعر را هر که نتوان به تفهیم جز شاعری
گویای شعر بیانی بر زبان ، ز وادی دگری